از همون بچگی با سیر و پیاز مشکل داشت
وقتی میخواستم پیاز خرد کنم گریه میکرد ،فرار میکرد تو اتاق تا بوی پیاز بهش نخوره، سیر که دیگه هیچی
من به سلیقه ش احترام گذاشتم مجبورش نکردم میرزاقاسمی بخوره، کشک بادمجان با سیر بخوره و..گفتم ذائقه ش اینه.
تو خورشت ها با خردکن پیازها رو ریززززززز میکردم، تو کتلت و کبابها پیاز رو قشنگ رندههههه میکردم تو مرغ اینا هم حلقه حلقه میکردم آخرش جدا میکردم...همسرم میگفت پودرپیاز بزن خودتو راحت کن میگفتم نه چون اینجوری صورت مساله رو پاک میکنم .همه غذاها پیاز داره همه که پودرپیاز جایگزین نمیکنن، یه جا بریم مهمانی اونموقع میخواد چیکارکنه.
الان در آستانه هفت سالگیه...بازم بااین مساله کنار نیومده تا لای کبابی کتلتی یه نوار پیاز میبینه غرمیزنه نق میزنه...میماله به سفره...دیگه انقدر گفتم یه پیش دستی بر میداره میذاره روی اون میگه بذارش اونور سفره من نبینمش...خورشت رو هم با هزار ادا اطفار تو بشقابش میریزه نکنه که تو آبش یه دونه پیاز ببینه..
من دیگه واقعا نمیدونم چیکارکنم...خونه مامانم اینا که آبرو برام نذاشته...تا وقتی پیاز نبینه قشنگ میخوره فقط کافیه چشمش به پیاز بخوره دیگه رد میده اعصاب منم بهم میریزه