از یه خصلتم واقعا اذیتمممممم مثلا همش منتظر اینم مادر شوهرم هر دو روز یا یک رو درمیون بهم زنگ بزنه حتی این انتظار رو از خواهرشوهرمم دارم یا همش منتظرم هرکاری که براش انجام دادم جبران کنه یا انتظار دارم با مامانمم در تماس باشه گه گاهی زنگ بزنه بهشون ....همش پیش خودم فکر میکنم چرا زود ب زود حالمو نمیپرسه ....چرا باهام صمیمی نیست بهم نزدیک نیست حس میکنم مغروره و اخلاقش خشکه اینطور نیست راحت بشینی پیشش بگی بخندی یه طوریه اصلا....خیلی دوست دارم بیخیال باشه این چیزای مزخرف برام اهمیتی نداشته باشه ولی راهش رو بلد نیستم