سلام اول از همه میخوام بگم همسرم خیلی اعتقاد داره باید با خانوادش رفت و آمد داشته باشیم و احترام و فلان
ولی از همون لحظه ای که من عقد کردم مادرشوهرم تمام مراسم هارو زهرمارم کرده به نحوی
به خانوادم توهین کرده و به خودش هر اجازه ای رو میده و تو همه چی دخالت میکنه
درکل از من خیلی خیلی بدش میاد
الانم باز تیکه کنایه هاش تمومی نداره
میخواستم با همسرم حرف بزنم و بگم دیگه نمیخوام هیچ گونه ارتباطی باهاشون داشته باشم
تو خونشون حرف حرفه ننه شونه چون پدرشوهرم به شدت زن ذلیله
توروخدا راهنمایی کنید چیکار کنم دیگه کشش ندارم
همیشه چشمم گریونه