امروز تولد خواهرم بود ، بخاطر اینکه شوهرش مریضه و خیلی ازش مراقبت میکنه خواستم حال و هواش اذیت شه ، خلاصه منو دخترم رفتیم براش کیک بگیریم ، همینکه کارامون تموم شد دیدیم یه ماشین جلوی بیرون اومدن ماشینمون پارک شده و نزدیک ۲۰ دقیقه بعد چندتا پسر ک مشخص بود سنشون جوزیه ک گواهینامه نداشتن اومدن ، دخترم عصبی شد گفت چ طرزه پارک کردنه و این خلافه و ... پسره هم گفت به دخترت بگو دهنشو ببنده تا اینکه گفتم خفشو چ طرز حرف زدنه طلبکار هم شدین اصن مگ چندسالتونه پشت ماشین نشستین ، یکی از پسراشون یه سیلی خوابوند زیر گوشمو حالم بد شد و دست و پاهام شل شدن افتادم دیگ هیچی نفهمیدم تا اینکه دخترم منو برد خونه و تا الانم کاری نکردم ن شکایتی و ن حرفی ب شوهری فقط خواهرم خبر داره