مالحظه تحویل خونه خودمونیم .مامانم اینا نزدیکن میریم اونجا بعد خونه مادرشوهر .قبل که مامانم اینا هم توشهر بودن اول میرفتیم‌خونه مادر شوهر بعد مامانم اینا.
حالا حساس نباش مگه چی میشه اول اونجا بری بعد خونه مامانت
عزیزم باهاش مطرح کردم
میگ تو شبفتی من ک شیفت نیستم
من میرم تا ۶ ام پیش خانوادم توام پیش خانوادت بمون
اعصابم ریخت بهم
بخدا یبار ساا تحویل مامانم برام عیدی اورد اون مادرش انقد زنگ زد رفتیمم بی محلم کرد حسابی ک چرا نیومدین اینجا
حالا من خانوادمو نبینم برم سلام بدم اول اونا
چند سالذبگذره اصلا برات مهم نمیشه این چیزا همه اوایل اینجوری حساسیت نشون میدن خونواده من اول ببینیم با خونواده من مسافرت بریم .ماهم اینجور بودیم
الان بعد۱۰سال اون‌میگه باخانواده توبریم‌مسافرت مندمیگم باخانواده توبریم آخرشم با اونامیریم .شاید باخانواده من ۲سال ۱بارم نریم
خواهرای خودش هرکدوم ۱۴ و یکی دیگشون ۱۲ ساله عروسی کردن
همیشه خونه باباشونن
خب من دلم میخاد
شما شاید خانواده شوهرتون خوبن
پارسال ما عید شهر اونا بودیم
یهو ی روز صب پاشدیم دیدیم مادرشوهرم ساک جمع کرده
پرسیدیم گف داریم با دخترام میریم اصفهان مسافرت
اتفاقا قرار بود من و خونه بابامم دور بعدش بریم سمت شیراز اصفهان
هیچی دیگ ما تو خونه تنها نشستیم دوروز بعدش با پدرم اینا رفتیم
بعد انقد پرو بودن مادرشوهرم اصفهن زنگ میزدن بیاین پیش ما امرورو با ما دور بزنید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
