یبار تو پارک بودیم ی زنه جوجه خریده بود برا بچش
مادره از جوجه خوشش نمیومد جوجهه هی میومد روفرش بیچاره خب سردش بود وای نگو نگو یجوری بادست پرتش کرد از رو فرش که موبه تنم سیخ شد
اخه بی شعور احمق ی موجود زنده رو اینطوری پرت کردی
خلاصه باعصبانیت رفتم جوجه رو برداشتم دعواش کردم گفت مال خودت ، خلاصه بردم خونمون تا۵روزم زنده بود بعد مرد از ضربه ای که خورده بود 😔