سلام بچه ها دیگه خسته شدم تحمل شرایط برام سخت شده تو رو خدا راهکار بدین الان 6 ماهه دایی شوهرم با ما زندگی میکنه اخه تو شهر ما سر کاره من نمیدونم چجوری بهش بگم ناراضی ام از این وضعیت شوهرمم میگه من روم نمیشه بهش بگم بره اخه جالب اینجاس که 4 تا خواهراش هم اینجان ولی خونه اونا نمیره
کسی نیست
وای چه بد
یعنی شبا خونه شما میخوابه و کلا باهاتون هم خونه ست؟وای چقدر سخته
آرنیکا یکی از تاپیکات رو پا ک کن
وای خیلی بده اینطوری که اخه ادم نمیدونه چطوریم بهش بگه اما خودش باید درک داشته باشه
اره با هم یه جا زندگی میکنیم دیگه خسته شدم
چجوری بهش بگم اخههههههه
اگه خودمو جای شما بگذارم الان مونده بودم چطوری بهش بگم نمی دونم اخه ادم باید خودش درک و شعور داشته باشه پس چطوری میری مهمونی
مادر شوهر نمیتونه ببگه؟
ارنیکا کجا رفتی پس
فقط میتونم بگم خدا بهت صبر بده خواهرشوهرم1.5سال باما زندگی کرد بابا و مامانم داشت یکماه پیش نامزد کرد راحت شدیم .......
من یه بار برادر شوهرم و زنش اومدن خونه ما.چهل روز موندن.تو یه خونه چهل متری...خیلی خیلی اذیت شدم....خدا بهت صبر بده.ولی ناراحتیتو نشونش بده...خودش هم باید شعور داشته باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
1 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
