فیلمشو بگیر ببین .ویل قطع نخاعه خودش مرگ رو انتخاب میکنه و خودکشی میکنه ی جورایی وکلی پول برای کلارک میزاره .کلارک میره ی کشور دیگه برای کار و تحصیل
اره دیگه با ی نفر آشنا میشه تو خود کشورشون ولی ی کار مثل همون کاری ک تو خونه ی ویل انجام میده تو نیویورک پیدا میکنه و پرستار ی خانم پولدار میشه بعد ی مدت ب نامزدش شک میکنه و فک میکنه با همکارش رابطه داره دوباره با ی مردی ک گویا تو دفتر روزنامه کار میکنه آشنا میشه ولی رابطشون خیلی پیش نمیره اون هنوز عاشق نامزد سابقشه بعد کارشو از دست میده و دوباره پرستار ی خانم پیر میشه و خانمه بعد ی مدت میره پیش پسرش ودوباره تنها میشه بعد ی مدت نامزدشش دوباره برای نامه مینویسه و ابهاماتش رو برطرف میکنه و دوباره بهم بر میگردن
👇❤دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست😍.