شوهرم مرد خوبیه دومین سال چهارشنبه سوری مون هست
واقعا از همسرم راضیم ولی هنوز نتونستم از دوستاش جداش کنم
ماهی دو بار با دوستاش شبا جمع میشن دور هم اونا هم همسایه هستن آدم های خوبین نگران نیستم اصلا
چند بار نزاشتم بره نرفت
حالا امشب چون همسایه هم هستیم با دوستاش از کل شب فقط موقع شام کنارم بود
باز ۱۲ شب اومد کلید داد بهم که بازم بره
که دیگه قاطی کردم اونم دعوا که حوصلم سر میره یه شب همه جمع میشن بعدم از لج رفت گفت تو بهم دستور میدی تو بهم حق تعیین میکنی
میدونه حق با منه ولی از اینکه بتونه بره لج میکنه
میگه سه ماهه نرفتم دروغ میگه دو هفته پیش رفته بود
الانم رفته خیلی خسته شدم ازش