من از عشق نوشتم، تو مرا زمزمه كردى
من از بوسه نوشتم، تو مرا وسوسه كردى
من از مهر شب و وصل و خيال تو نوشتم
شنيدى و تو خنديدى و رفتى و مرا مضحكه كردى
تو احساس مرا ديدى و در قالب يك طنز
بخنديدى و احساس مرا مسخره كردى
نرنجم ز تو اى عشق... تو خوش باش
نويسم به دريا، به ساحل كه مرا تجربه كردى
نرنجم، ، نه نفرين، نه توهين
تو خوش باش و ز خوش بودن تو من
تفال زده بر حافظ دل مست
بديدم، بدانم، بخواندم
كه هرگز نتوانى، فراموش نمودن
همه احساس و غم دل كه به دل مغلطه كردى...