عجیب ترین حسادتی که دیدین چی بوده؟

ممنون عزیزم.سنم بالا رفت و مجرد موندم دیگه

حسادت عروسامون به من وابجیم .حتی برا خرید ی روسری ..دیگه بقیه چیزا به کنار   در عوض من اصلا حس حسادت ندارم .یعنی اینو تقویت نکردم ک بخام حسادت کسیو کنم .

فدای سرت. بلاخره حقی هست و باقی می مونه. 🌹

حسادت شوهرم که میگفت چرا با من ده دقه حرف میزنی با بابات نیم ساعت ...عه شوهرم اینقد حسود ...

یبارم کیک درست کردم بردیم واسه کسی بعد شوهرش گفت عجب کیکی دستورشو به خانم منم بدین درست کنه بعد زنش جلو کلی مهمون گفت دوباره کیک میخای برو خونش بخور من کیکی نمیپزم دیگه اخه شب قبلش کیک درست کرده اورده بود پارک همه خوردیم رفته بود کلی مربا رو کیک ریخته بود اصلا یجوری بود کیک خمیرشده بود ومربا میچکید ازش .

چند بارم دوستم اومد خونمون بعد گفت واسه غذا چی میپزی بهم بگو من سردرگم نباشم روزا بهش گفتم من یه روز مرغ قورمه سبزی قیمه کشک وبادمجون کوکو هرروز دیگه برنجی نمیخوریم هفته ای یکی دوبار ناهار ساده میزارم بعد برداشت بهم گفت خاک تو سرم کنن همین تو از من بهتری 

یبارم یه مانتو خریدم رفتم خونه کسی از راه بازار رفتم بعد فردا اومدن خونمون هر سه تا دخترشون مثل مانتو من رنگ من خریده بودند خخخخ

😆😆اینا خودشونو مضحکه خاص و عام میکنن واقعا

دوس دارم بدونم پشیمون نمیشن از حرکتی که زدن؟

جاری خواهرم

دوتاشون حامله شدن اون بچه دومشو حامله بود یکی داشت قبلش

بعد سقط کرد با خواهر من قهر کرد بلاکش کرد

خواهرم گفت گناه داره رفت دیدنش گفت نشسته بودیم خونشون از اتاق بیرون نیومده   

می‌دونی از کمبود و عقده درون خودم بود 

شوهرم ک برام نمیخره 

دیگه خیلی یه سال اینطوری شدمو همش خود خوری میکردم 

مگه تقصیر خواهر منه بچش مونده تو سقط کردی؟ بعضیا عجیبن بخدا

خوبه یکیم داشت جوری نبود بگی حسرت به دلشه دست خودش نبوده

مرسی گلم همچنین 

دقیقا همینه... چون می گذرد غمی نیست... و خدای عاشقی که به شدت پشت مظلومه و واسش تلافی می کنه. این جا یا بعد....🥰

شوهرم آدم خوبیه خیلی دوسم داره می‌دونم خیلی‌ها حسادت می‌کنند یا اینکه هنوز سال‌های اول زندگی مشترکمونه خونه و ماشین خریدیم همسایه بالاییمون که خیلی خوبه همش بهم میگه ماشینتون گرون شده یا قراره گرون‌تر بشه فکر کنم همش می‌ره قیمت ماشین ما رو چک می‌کنه😂

بخدا تموم خواهرشوهرام تا چندوقت جریان استوری رو تعریف میکردن و میخندیدن ولی من کلامی جایی نگفتم ک فلانی حسادت میکنه....  پسرم دوماهش بود ختنه اش کردم خداشاهده پسر هفت ساله شو سه روز بعد ختنه کرد در صورتی ک همه میگفتن دست نگه داشته جشن هفت سالگیش ختنه کنه و سالن بگیره . پدرشوهرم یه بار جلو من ب جاریم گفت خوبه فلانی بچش برد ختنه کرد که بعد هفت سال یادت بیفته این بچه باید ختنه بشه