حتما قبل از بارداری یه شب به اورژانس بیمارستان کودکان سر بزنید تا بدونید بچه داشتن چقدر می تونه سخت باشه بعد آگاهانه اقدام کنید.
دیشب که تو سالن انتظار بیمارستان بودم واقعا مادرها و البته پدرهای متفاوتی دیدم. خانواده ای بود که شبیه کولی ها لباس پوشیده بودند. نمی دونم کجایی بودند اما زبونشون رو نمی فهمیدم این ها تمام مدت نوزاد بیمارشون که فکر کنم دو ماهش نبود رو گذاشته بودند تو پتو و تاب می دادند و کل دو ساعتی که اونجا بودند یک لحظه غر نزدند اما بودند مادرهایی که خیلی عصبانی و کلافه بودند. یه مادر بود که پسر حدودا ده ماهه ای رو آورد و تب ۳۹ درجه داشت و تن بچه کاپشن و کلاه و دو تا شلوار کرده بود و وقتی پرستار بهش گفت در بیار لباس ها رو و شیاف بذاره زنه بی توجهی کرد و مدام در حال عصبانیت با شوهرش بود و وقتی پرستار برای بار دوم بهش گفت لباس بچه رو سبک کنه، مادر عصبانی شد و شروع به داد و بی داد کرد که من اومدم اینجا تا دکتر رو ببینم نه این که منشی بهم دستور بده و بچه بدبخت رو برداشت برد بیرون.
واقعا مادر بودن اعصاب می خواد! باور کنید مادر بودن یک انتخابه نه یک اجبار و واقعا آگاهانه باید مادر شد.