دیشب بیرون بودیم قرار شد برسیم خونه بشینیم 
با هم فیلم ببینیم تا رسیدیم خونه رفت 
تو اتاق مشغول بازی با گوشیش شد 
چند بار صداش کردم هی گف الان میام اخرشه 
منم حوصلم سر رفت رفتم رو تخت خوابم گرفته بود
بعد دو ساعت اومد گف بیا بریم دیگه
گفتمش خوابم میاد الان دیگه 
در کوبید محکم و رفت تو هال خوابید 
صب داشتم کابوس میدیدم با جیغ پاشدم 
صداش اومد گف مرضض 
اصلا نیومد سمتم ببینه چ مرگمه رف سرکار
دلم شکست از عوضی بازییاش میخام اومد خونه 
باهاش دیگه حرف نزنم بلکه به خودش بیاد عوضی