و از همون طریق با ی اینستای ناشناس شروع میکنه ب حرف زدن با خواهرم ، اونم ک تا حالا با هیچ پسری حرف نزده کم کم از روی کنجکاوی ادامه میده وتا بالاخره اون پسر ک آشناهم درمیاد خودشو معرفی میکنه
اینو بگم ک از هیییییچ لحاظ خواهرم و اون پسر هییییچ سنخیتی با هم ندارن ، یعنی وقتی فهمیدیم ک خواهرم با اونهمه کمالگراییش با ی همچین پسری حرف زده نزدیک بود شاخ در بیاریم ... ناگفته نماند ک ن از لحاظ مذهبی (اون پسر به دین هیچ اعتقادی نداره ولی خواهرم ی نمازش قضا نمیشه) ، ن از لحاظ ظاهری ، ن فرهنگی تفاهم ندارن و اینکه اون پسر ی ازدواج ناموفق داشته ... مادرم ب طور تصادفی فهمید ک داره باهاش چت میکنه و گوشیش رو ازش گرفت ، اما مشکل اینجاست ک این پسر خواهرمو تو عمل انجام شده قرار داده و میخواد اینطوری ب دام بندازدش برا ازدواج ،...