اومد گف بیا جرعت حقیقت گفتم اوکی
گفت همسر ایده آلت😐
و من نفهمیدم گفتم نمیدونم و اینا آخرشم یکم حرف زدیم یهو گف باید یه چیزی بهت بگم
خیلی سس ماسی گفتم بگو
گفت دوست دارم
گفتم منم همینطور😐💔
گفت نه منظورم اینه که عاشقت شدم😐
و منم گرخیدم😐😐😐
البته مال چند وقت پیشه ولی فردا میان خونمون یادم افتاد باز😑💔
چه خاکی بخورم؟