من خیلی خستم
زندگیم خیلی آشفته س.
کاش بچه نداشتم خودمو میکشتم راحت میشدم.
از روزی فهمیدم شوهرم با جاری عوضیم ریختن رو هم ریده شد تو زندگی من یعنی از بیست ویک آبان چهارصد.
الآنم رابطه جاریم با مادرشوهر گل و بلبله
مادرشوهرم به چپشم حساب نکرد ک این عروسم خرابه
دورش میگرده.
حالا من یه ناخن کاشتم دوهفتس با من حرف نمیزنه.
دختر خواهر شوهرم تو سایته دلم میخواد ببینه این تاپیکو و بفهمه منم.
از هیچکدومتون نمیگذرم ک زندگی منو اینجوری کردین اگه من خودمو کشتم مقصرش شمایید البته شما اصلا عذاب وجدان نمیفهمین چیه
اشتباهو من کردم ک آبروی خانوادتونو نبردم همه چیو ریختم تو خودم