رفتیم بیرون پیاده روی یه خیابون پررفت وآمد بود .جاتون خالی پفک هندی گرفته بودیم وسط راه یجاجشن نیمه شعبان گرفته بودن یه مجری بامزه هم داشت به شوهرم گفتم خسته شدم دقیقا وسط جمعیت دوتاصندلی خالی بودهمونجانشستیم شروع کردیم پفک خوردن🤣😂یهو بعدنیم ساعت مجریه اشاره کردبه ما گفت خیلی دوسدارم بیاین روی صحنه😅🤣😂
بادستای پفکی بزوربلندمون کردن ماهم سررررخ چندتاسوال بیمزه پرسید وشوهرمم چندتاسوتی دادونفری یه جایزه هم بهمون دادجلومون فشفشه وترقه ترکوندن و رفتیم نشستیم🤣😂
خیلی تابلوبودیم خدایی ازاول که شروع کردیم پفک خوردن این مجریه چشمش به مابود...ولی خوش گذشت یاد دوران پیش دبستانی افتادم🤣😂