مادر شوهرم و خواهراش سعی میکنن تو کوچیکترین مسائل زندگیم دخالت کنن و نظر بدن ازم ایراد بگیرن
نمونش خرید پارسال عیدم که یه کت شلوار سبز کم رنگ گرفتم با شوهرم تنها رفتیم گرفتیم شوهرمم بنده خدا حرفی نداشت و خرید حتی بعدشم نهار رفتیم بیرون و همه چی خوب بود حتی بعد از ظخرش رفتم روسری و کیف و کفش ست هم برداشتم براش شب که رفتیم خونه خریدامو دیدن نشستن زیر پای شوهرم که کوتاهه بد رنگه زشته که در نهایت واسه عیدم اونو نپوشیدم و یه مانتوی زشت ضایع به سلیقه مادرشوهرم گرفتم که هر کی میدید پوزخند میزد
حالا ماجرای امروز زنگ زد به شوهرم پدر بزرگت حالش خوب نی بهش زنگ بزن
منم بدم میاد تعیین تکلیف میکنه چیکار کن چیکار نکن
منم ب شوهرم گفتم بزاریم فردا زنگ بزنیم که مامانت واسه چیزای دیگه هم هی زنگ نزنه بگه فلان کارو بکن فلان کارو نکن