۸سال باهم بودیم هی دست دست کرد برا خواستگاری منم ولش کردم خیانت کار بود اخلاق نداشت هیچ موقع درکم نکرد هیچ موقع تو هیچ شرایطی ارومم نکرد کامل فراموشش کرده بودم مهم نبود برام امشب دیدمش بعد کلی وقت دلم براش پر کشید انگار مادری که بچشو دیده اینجوری بودم وسوسه شدم یه چیزی بگین نرم سمتش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چطوری برم سمتش راهی نمونده فقط دارم میمیرم دوباره لعنت به این عشق
دلتنگی یعنی این که بشینی با خاطراتش بهش فکر کنی اون وقتی یک لبخند بیاد رو لبت ولی چند لحظه بعد شوری اشک های لعنتی شیرنیی ادن لحظه رو از بین ببره..این کتن رو عشقم فرستاده بود قشنگ بود...یادش بخیر منم نزدیک۱۲ سال جدا شدیم اونم ازدواج کرد منم ازدواج با کسی دیگه کردیم این متن رو هم آخرین پیامش برام بفرستید هنوز که هنوزه متنش یادم که درمورد دلتنگی گفته بود.