چکار کنم که عروس عزیز و محترمی باشم جیگرای با سیاست لطفا بگید

لطفا جو نگيرتت

با احترام و با فاصله رفتار كن 

نزار خيلي صميمي شن كه سوارت ميشن

اين تجربه منه متاسفانه 

برو و آموزش فن بیان ببین ۸۵ درصد مشکلت در ارتباط با دیگران حل میشه

هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت از اعضای خانوادت یا حتی فامیلات پیش شوهرت و خانوادش بد نگو هیچ وقت...

بهشون احترام بزار خودتو نکش برا کار کردن که بعدا سو استفاده بشه با احترام صدا کردن مثلا مامان بابا ابجی داداش اینجوری صدا کن از بدی هات هیچوقت پیششون نگو 

نه خودت‌رو بگیر نه خیلی صمیمی شو خیلی هم‌ نرو خونه مادر شوهرت 

خونه مادر شوهرت به اندازه کمک‌کن نه این که دست به سیاه و سفید نزنی‌نه این‌که هی کار‌کنی کار کردنت در حد کمک کردن در جمع کردن و پهن کردن سفره این جوری باشه اونم‌کمک نه این‌که خودت تنهایی

زیاد واسه خانواده شوهر خودتو به زحمت ننداز 

صمیمی نشو زیاد رفت و آمد نکن ،مسائل خصوصیتی پیششون اصلا نگو چون به وقتش ازش سواستفاده میکنن 

کلا رو خانواده شوهر زیاد حساب باز نکن مطمعن باش میشه به چشم غریبه ای براشون حتی اگه ظاهر سازی کنن جلو روت پشت سر غریبه ای 

ب خانواده شوهرت احترام بذارتا متقابلااحترام ببینی،بنظرمن کسایی ک آز اول شمشیروازرومیبندن براخانواده شوهر قیدارامشو خوشبختی هم بزنن چون همه پسراعاشق مادراشونن ،من دقیقاهمون علاقه واحترامی براخانواده خودم قائلم براخانواده همسرمم همینطور

خودت باش همون چیزی ک واقعا هستی نقش بازی نکن

بنظرم همین ک نیت این کارا داری نصف راه را رفتی بعضیا همون اول راه شمشیرا از رو میبندن ،از قدیم گفتن احترام احترام میاره _فقط یه نکته مهم بخاطر عزیز شدن باج نده

نه اینقد خدمات بده تبدیل به وظیفه شه نه اینطور باش که سرسفره بخوری بعد بکشی کنار خودتو سرظرفشویی نکش ولی درحدرجمع کردن سفره کمک کن 

پیش شوهرت  از هیچکدوم از خانوادش بدگویی نکن اصلا برات مهم نباشه 

بد خانواده خودتم هیجوقت نگو 

حد تعادل رو رعایت کن 

با هرکسی هم صمیمی شدی باهاش درددل نکن 

حرف کسیو پیش اون یکی نزن 

کسی پیشت پشت سرکسی حرف زد همراهش نکن 

زیاد زنگ نزن زیاد گرم نگیر 

احترام بزار، محبت در حد اعتدال، صمیمی نشو اصلا درد دل نکن درباره خودت و خانواده و اطرافیانت چیزی نگو حتی مثل گله

سعی کن کارایی که الان از سر ذوق میکنی و بهشون عادت میدی بعد ازدواج هم میتونی! سعی کن خیلی آروم و دوستانه تو حرف هات مشخص کنی اخلاق و علایقو حد و حدودادتو...

همه اینارو به من گفتن ولی من گفتم نه فرق دارن وقتی طرف مقابلم خوبن من چرا واقعا خوب نباشم اما دیدم نه واقعا راست میگفتن!!

مهربون باش 

خیلی کم رفتو آمد کن که حرمت بینتون حفظ بشه 

خیلی صمیمی نشو 

واسه مادرشوهرت دلسوزی کن منظورم هم جلو خودش هم پشت سرش به همسرت مدام تاکید کن به مادرش زنگ بزنه احوالشو بگیره ببینه چیزی لازم نداره جایی نمیخاد بره 

من همه اینکارارو میکنم نه از رو سیاستم دلیه همش کم میرم که هم زحمت نشه براش هم حرمتامون حفظ بشه اگر برم سعی میکنم شامو ببرم الان هم اون بشدت منو دوست داره هم من اونو

حرفت قشنگ با پوشت و استخون درک کردم هرکاری کنی بازم غریبه ای

پیش اونا به شوهرت احترام بزار یا مثلا گفتن فلان کارو کنیم بگو من نمیدون هرجور فلانی (شوهرت) بگه همونه ببین برات مثال بزنم من سال ادل عقدم بود بعد دوتا عروس بودیم تو فامیل که یبار عموعه برمیگیرده میگه عید دسته جمعی مجردی بریم شمال اون میگه نه باید پیش من باشه و اینا بعد میان خونه پدرشوهرم پیش من بازگو کرد من گفتم نمیدونه هرجور دوس داره عموعه گفت دیگه عید پیش تو نیستا گفتم باشه بعد عید ما میریم بیرون عید با شما بیا بعد من تو تنهاییم گفتم دوس ندارم بری نرفت و الان بعد سه سال هنوزم میگن فلانی به شوهرش امر و نهی کرد ولی اون یکی عروس احترام گذاشت