برای بقای دوستیم 1 سال پیش خودم این راز رو نگه داشتم .
همینطور که داشتم فک میکردم و آهنگ گوش میدادم دیدم ساعت شده 2:15 شب . . .
داشتم فک میکردم چجوری 30 دقیقه اینقدر سریع گذشت که یهو دیدم بهم تکست داد .
گوشیمو برداشتم دیدم میگه که "حالم خوب نیست"
گفتم چرا .؟! چی شده .؟
گفت "دلم شکسته" و شروع کرد تعریف کردن که چجوری یه پسری رو دوست داشته و چجوری اون پسره دلشو شکسته .
همون بود که حس کردم اون هورمون تو بدنم جاری شده .