سلام خانم ها
من با مادر شوهر زندگی میکنم
مثلاً اون غذا درست میکرد من غذا
الان یکی دو هفته است هیچکار نمیکنه
به همسرم هم میگم بگو حداقل یه کار اون بکنه بدش میاد بابا من هم آدمم با بچه کوچیک چیکار کنم کمرم درد میکنه خسته شدم دیگه دارم دیوانه میشم
میگم بگو بدش میاد هی میگه اینجوری اونجوری دل منو میشکونه چیکار کنم خیلی ناراحتم که اصلا طرف منو نمیگیره میگم منم زنت همونجوری که اون مادرته قرار نیست اینجوری کنی بگو دیگ بهش من خودم روم نمیشه بگم روم تو روش باز بشه دیشب شلوار نو خریدم پوشیدم فکر میکنه من نمیشنوم میره در گوش شوهرم میگه این شلوارش خیلی بده یعنی چی با دلخوش خریدم که تو بگی بده