زایمان وحشتناک من

سلام دوستان می‌خوام خاطره تلخ زایمانم براتون تعریف کنم 

اما قبلش میگم که دخترم الان سالم کنارم خوابیده 

تایپ کرده دارم از قبل زایمانم میزارم طولانی ممنون که می‌خونید 

من بارداری سختی داشتم قبل از اینکه باردار بشم مجبور شدم یه کیست بصورت لاپاراسکوپی در بیارم وبعدش باردار شدم 

سونو آن تی معلوم شد طول سرویکس کوتاه از من 29بود ودکترم به من گفت باید سرکلاژ اورژانسی بشم درحالی که فقط 15هفته ام بود!!

(بعداً تو بیمارستان فهمیدم می‌توانسته تا هفته ۲۰صبر کنه )

از حالت تهوع وسوزش معده که هیچی نگم سه ماه اول وسه ماه آخر مثل مردها بودم 

از درد لگن و استخوان از ماه چهار به بعد تا آخرش شبا میمردم وزنده میشدم میگفتن بین استخوان هات فاصله افتاده.

اما همه اینا در کنار سختی شیرین بود تا زمانی که بهم گفتن تو هفته ۳۰بچه رشدش کمه اون موقع۱۲۰۰بود سونو Iugrنوشتن وهفته بعدش یعنی ۳۱هفته شده بود ۱۴۰۰ اون موقع بود که گفتن دیابتم لب مرز اما از همه اینا بدتر این بود که آب دور بچه کم بود ودکترم گفت ۳۸هفته ختم بارداری اینو منشیش زنگ زد گفت ومن دورزو بعدش باید میرفتم پیشش این دور مصادف با امتحانای دانشگاه بود و دیگه نگم براتون چقدر بهم سخت گذشت همش میگفتم یعنی چی ختم بارداری ؟چرا؟

از طرفیم من میخواستم طبیعی باشم ودکترم گفت آمپول فشار (یعنی منشی گفت)منم تو اون دوروزه تصمیم گرفتم اگر تا ۳۸هفته درام طبیعی اومد که هیچ اما اگر نیومد سزارین رو به آمپول فشار ترجیح میدادم و اینو هزار بار بهش تاکید کردم و اون گفت حواسش هست 

خلاصه بعد از دو سه روز سختی دکتر محترم رو دیدم و بهم گفتن ختم بارداری توی ۳۸هفته هفته ۳۴هم یک سونو داپلر بده 

تا هفته۳۴ یکمی برنامه غذایی رو رعایت کردم 

تا بچه‌وزن بگیره هفته ۳۴رفتم سونو پیش یه دکتر باصطلاح خوب کلا سه نفر بودن تو کرمان که سونو داپلر انجام میدادم منم به توصیه مامای عزیزم رفتم پیش یکی شون .

دوستان اگر هستید بقیشو بزارم

ایشون نامردی نکرد و گفت بچت خیلی ضعیفه بدنیا بیاد همش مریض وکلی عیب رو بچه گذاشت و آخرش گفت حداقل مشکل ذهنی ندارن😶 این درحالی بود که بچم شده بود ۲۲۰۰یعنی از ۱۴۰۰رسیده بود به۲۲۰۰ اونم توی ۳هفته 

خلاصه خیلییییی بهم ریختم فکر اینکه دخترم بعد از نه ماه سختی مشکل جسمی داره داشت دیوونم میکرد توی ماشین پیش شوهرم شروع کردم گریه کردن ولی بهش نگفتم دکتر دقیقا چی گفته می ترسیدم بره بالا و دعوا کنه 😅 

صبحش با حال خرابرفتم مرکز بهداشت دیگه به هق هق افتاده بودم مامای عزیزم گفت دکتر اشتباه گفته وکلی بهم‌امید داد با مدرک که ببین بچت رشد کرده بچه های این وزن بدنیا میان و سالمن وکلی بخاطر رفتار بد دکتر و پیشنهادش ازم عذرخواهی کرد