پسرم از مدرسه اومد کلی خوراکی برده بود مدرسه ش بعد گفت برم پفیلا بخرم یواشکی پایین بخورم منم بهش ندادم عصبانی شد داد زد خیلی داد زد منم دیگه کنترلمو از دست دادم زدم تو سرو کله خودمو با صدای بلند گریه میکردم که یه دفعه زنگ در وزدن ودیدم خواهر شوهرمه صددر صد صدامو شنیده چون وقتی اومد تو با دقت نگام میکرد