منم همین الان یه خواب طولانی قاطی پاتی و عجیب دیدم اول خواب دیدم دختر خالم عروسیشه عقد بود و من نمیدونستم عقد امروزه حتی آماده نبودم دختر خالم همیشه تو مهمونیا فیلم میگیره اون روز گفتم منم فیلم بگیرم داشتم میرفتم سمت اتاق عقد که دیدم دختر داییم لباس عروس پوشیده اون یکی دختر خاله هام و گفتم یا خدا اینا همشون دارن عروسی میکنن من چرا نمیدونم حتی پسر عمه مامانمم کت دومادی پوشیده بود از همه فیلم میگرفتم تا خوده عروس دوماد اصلی اومدن خوده دختر داییم گفت من ساقدوشم که لباس عروس پوشیدم تو خواب حس میکردم خواب میگفتم خواب عروسی بده هی سعی میکردم بپرم بالا از خواب که آخرشم بیدار شدم دوباره خوابیدم این دفعه خواب دیدم با یه نفرم با یه پسره ای این پسره خیلی دنبالم بوده تا باهاش دوست شدم انگار این پسره با کسی به اسم مریم بود قبلاً که مریم هم با این رابطه داشته هم با بقیه پسرا (واقعاً یعنی چییی چرا همچین چیزی باید ببینم تو خواب😑😂اینم بگم عقیدم اینه که نمیخوام تا قبل ازدواج با پسری رابطه داشته باشم برا همین اصلا تو فاز دوست پسر اینا نیستم خواب دیدم فقط) منم لباس زیرمو میذاشتم مریم ببینه که ببین منو ترجیح داده بعدش رفتم حموم اینبار از خواب پاشدم دوباره خوابیدم خواب دیدم با دوتا از دوستام با چرخ تو کوچه خونه قبلیمونیم یکی از دوستام اون دوستم بود که باهاش یه ماهه قهرم داشتیم با چرخ میرفتیم که یکی از دوستام افتاد برگشتیم ببینیم اون چی شده من تو راه برگشت سه تا پسره رو دیدم یکیش انگار همون بود که باهاش بودم ولی انگار اتفاقا قبل اون اتفاق بود چون به اون دوستم تیکه انداختن یادم نیست چی گفتن دوستم گفت شماره بدین پاره کنم به افتخارام اضافه شه پسرا گفتن اوووه😂😂😂منم گفتم شماره بدین من بلاک میکنم 🤣 گفتن باشه جرئت داری انجام بده شماره قشنگ ترنشونو دادن منم اول ذخیره کردم بعد بلاک خبر رسید یه چرخیه تو یه کوچه اون ور تر افتاده مرده داشتیم زنگ میزدیم داداشامون من دوستم ببینیم کجان تو این موقعیت دوستم با یکی از اون پسرا اوکی شد با گوشی من به پسره پیام داد منم کلی دعواش کردم احمق چرا با این خط جدیده پیام دادی حداقل با اون خط پیام میدادی یکم از این موضوع دور شدیم از کوچه رفتم بالا تر خونه قبلی پدربزرگم بود عموم با یه آدمایی که شبیه خلاف کارا بودن نشسته بودن ازشون گذشتم برم دستشویی بلند شدن برن منم ترسیدم نرفتم دستشویی داداشم اومد بیرون از دستشویی منم باهاش رفتم داخل اون آدما برن یه گوشی بود مثل گوشی پزشکی کنار اتاق پیدا کردم رفتم با ذوق سمتش انداختم گردنم یه طرفش گوشی بود یه طرف قیچی جراحی آهنی خیلی سنگین بود ولی با ذوق تو اتاق عمم نگاهش میکردم که از خواب پاشدم