خلاصه شخصیت اون شد یه دختر با عقاید تقریبا سنتی (البته همه عقاید قابل احترام هستن و اصلا ایرادی نداره) لاک نمیزنه میگه خجالت میکشم جلو بابام و داداشم
جلو شوهر دوستاش ممکنه چادر بزنه تو خونه
میگه من دختر نمیخوام من تحمل این دوس پسر و حجابه قرطی ندارم و ....
درحالی که من با این محجبه هستم برعکسم و اینجور نیستم
این تفاوت زیاد به چشم نمیومد اما خب الان ارتباطمون کمتر شده حس میکنم دیگه باهاش راحت نیستم حس میکنم اصلا دوس ندارم زنگ بزنم بهش یا پیام بدم
عقایدمون فرق داره (دینی نه اجتماعی )اون خیلی رفیق دارههه خیلی زیاد اما من تنهام و حس میکنم سختمه بیشتر دوتا رفیق داشته باشم ولی اون اصلا اینجور نیست
واقعا مشکل از منه میدونم اما دعا میکنم کاش با یکی از اون رفیقاش بیشتر من صمیمی شه و خودش بره دیگهههه شاید من زیاده روی میکنم میدونم مشکل از منه اما حسم بده حس میکنم دوس ندارم واسه هیچی توضیح بدم یا حرف از چیزی بزتم