داداش دوقلوم خیلی پسر عالی خیلی عاشقشم از همه کس بیشتر دوسش دارم اونم همینطور همیشه بغلش می کنم بوسش می کنم پیش هم می‌خوابیم.
داداشم من از بچگی با دو عیب به دنیا اومدیم من زال به دنیا اومدم ولی با این حال که قبلاً میخرم میکردم الان میگن خیلی خوشگلی از این حرفا داداشم کمبود هورمون رشد بلای زندگیش بود همیشه مسخرش میکردن بهش میخندیدن خیلی بد فکن یک بچه هرجا می‌ره به یک نگاه تمسخره آمیز نگاش میکنند داداشم بزرگت تر شد و دیگه این حرفا براش مهم نبود زیاد. داداشم خیلی پسر مهربون دوست داشتنی همدیگر خیلی خوب میشناسیم این خواهر کوچیکم ۱۲سالش خیلی بد رفتاری می‌کنه در کل این حرفا. داداشم امروز بهش گفت میخوای امروز باهات بیام تا مدرسه خواهر کوچیکم گفت نمی‌خوام دوستان تو رو ببینند داداشم با خنده گفت چرا خواهر کوچیکم گفت چون تو کوتوله ای این گفت داداشم هیچ حرفی نزد بیچاره از هرکس توقع داشت این بگه جز خانواده خودش داداش بیچاره ی منم مات و مبهوت مونده بود بعد لبخند زد رفت تو اتاقش با خواهر کوچیکم دعوا کردم بعد رفت مدرسه رفتم پیش داداشم یکم دلداریش بدم دیدم داره گریه می‌کنه از خودش بدش میاد آخر آروم شد حالا با خواهر کوچیکم چه کنم الان
