امروز خبر فوت یکی از فامیلامون رو شنیدم که یه پیرزن افلیج بود الآن یادم اومد باهاش چیکار کردن اعصابم ریخت بهم این بنده خدا از یکی دوسال پیش مریض شد به حدی که دیگه نمیتونست تکون بخوره بچه هاشم که همه از دم بدرد نخورن هیشکی این بنده خدارو تحویل نمیگرفت توی روستا تکو تنها زندگی میکرد گاهی یکی از عروساش بهش سر میزدو آبو غذا بهش میداد وای خدا چی بگم ازین همه پستی یه روز عروسش میره بهش سر بزنه میبینه وای بنده خدا پیرزن هشتاد ساله لخته عریان بوده خونریزی هم داشته خونریزی زنانگی.بعد طفلی گریه میکرده دیگه از حال رفته بردنش بیمارستان میگن چی شده بوده میگه دوتا مرد که به چهرشونم نقاب زده بودن اومدن لختم کردن هی داد میزدن ولی اون یکی جلو دهنمو گرفته بعدش یه شیشه نوشابه درآوردن میکردن تو...
بنده خدا پیرزن از بی خونریزی داشته یه هفته بستری بوده آخرشم اون دوتا رذل بی پدر مادرو پیدا نکردن امروزم فوت کرد یادم که میاد اشکم در میاد به خدا
میشه برای شادی روح پدرم یه صلوات بفرستید🥺ان شالله حاجت روا بشید مرسی❤