عزیزم واژه دخالت خیلی جالب نیست به نظر من به قول بابای بچهام ما توی دست هم امونتیم
من که سال سوم زندگیمون توی دوران شروع بارداریم آرمه کردم؟گواهی ناممو گرفتم افسرم چون دید حاملم قبولم کرد گفت حوصله دردسر زن باردار ندارم
اوایلم به اسرار شوهر موتور سواریم یادم داد میگه زن باید گرگ باش بدون شوهرشم بتون خودشو بچهاشو در ببر
دوچرخه هم که اوایل که جوجه نکرده بودیم کلی میرفتیم دونفره الان دوتاش تو انبار داره خاک میخوره
اولین تصادفمم کوبیدم پشت ی وانت به قول ماهان نیسان گلی
که استرس بدی داشتم از واکنش شوهر میترسیدم که امد سر صحنه بهم گفت فقط تو ماشین بشین خودم حلش میکنم اون سال ٣تومن خرج گذاشتیم رو دست خودمون خواستم واسی جبران ی تیکه از طلاهامون رو بفروشم هرچی اسرار کردم شوهری نزاشت و گفت طلاها اصلا و ابدا ولی هیچ وقت بعد اون سانحه نگفت نشین پشت فرمون فقط میگه کمربند و بچها عقب کمربند و در صورت اعصبانیت حق نداری پشت فرمون بشینی