من اصلا از جمع دوستاش خوشم نمیاد ولی هر سری تو رو در وایسی میذاره میبره پیش اونا چند بارم بهش گفتم من نمیتونم اونو جمعو تحمل کنم دوست دختر سابق نامزدم(عقدیم) همیشه بین اوناس و منم قبلا نمیدونستم اینا باهم بودن تا اینکه بین حرفاشون تو اون جمع فهمیدم اینا باهم بودن قبلا
نامزدمم کلا به روی خودش نیاورد به منم چیزی توضیح نداد منم چیزی نپرسیدم
تا اینکه یه روز اتفاقی گوشیش دستم بود دیدم دختره بهش پیام داد منم همون لحظه زدم روش و دیدم چقدر باهم چت کردننن زیادی بهم نزدیک بودن و انگار نه انگار چیزی بینشون بوده قبلا
دختره بازیگر تئاتره و کلی راجب کارش و اینا حرف زده بود نامزد منم همرو با به به و چه چه جواب داده بود
با اینکه فهمید من حرفاشونو خوندم بازم هیچی بهم توضیح نداد اصلا به روی خو شم نیاورد انگار خیلی واسشون عادیه
واسه من عادی نبود و اینکه هیچیو توضیح نمیداد بیشتر رو مخم بود واسه همین باهاش سر اینکه بهم نگفته بود دختره باهاش بوده و الان چرا اینقدر باهم صمیمین بحث کردم اونم اولش اومد عادی سازی کنه ولی بعدش یهو گفت منو اون فرهنگمون میرسه بعد کات باهم دوست بمونیم
جوری گفت که انگار داره میگه تو فرهنگت پایینه که نمیتونی قبول کنی منو اون باهم بودیم و اینا
در حالی که من مشکلی با اینکه باهم بودن نداشتم و فقط سر اینکه هیچیو بهم نمیگفت و من یهو می فهمیدم و شوک میشدم ناراحت بودم
الان دو روزه قهریم اولش اومد گفت حال چیزیم نشده و اینا ولی زیاد براش مهم نبود واسه همین اصرار نکرد منم تصمیم گرفتم تا خودش نیاد منت کشی سمتش نمیرم
از صبح اینقدر حالم بد بود که آخرش مامانمم فهمید قهریم