من اطراف شهر کردستان هستیم بچه ها شوهرم مغازه دار واسه اولین بار منو اورد واسه خریدیش چن باری اومده بودم واسه سفر ولی رفتیم بازار بزرگ پارسیان... اینا واسه خرید مغازه برگشتنی خیلی دیرمون شده بود واسمون نگه نمی داشتن بریم فرودگاه 😔😔سواره یه موتوری شدیم اولین بارمون بود از پیاده رو می رفت و خلاف جهتم میرفت یه بچه افغانم داشت بارشو ب چرخ میزد خورد بهش یعنی عوضی اینقد بخاطر پول چونه زد چونه زد هواسش نبود داره چیکار میکنه بچه افتاد منو و شوهرم انداخت پایین تا دور شدیم بهش نگاه کردم اصلا هیچ کس بهش نگا نکرد با گریه برگشتم خونه