2777
2789
عنوان

تجربه ی من از طلاق

1682 بازدید | 52 پست

من ۱۶ ازدواج کردم ۲۱ سالگی طلاق گرفتم

طلاق خیلی روند سختیه

روزای اول با کسی حرف نمیزدم اما نسبتا اروم بودم

بعد شبا خوابشو میدیدم

کم کم دلتنگ شدم

فکر میکردم برمیگرده و دلتنگ من میشه

سعی کردم دوباره باهاش وارد رابطه شم

بعد فکر میکردم دوباره ازدواج میکنیمو امیدوار شده بودم

بعد از چند وقت دوباره ناامید شدم و رفت

دوباره یه مدت افسردگی

بعد کم کم سعی کردم بیخیال شم


الان حدود سه سال میگذره 

بنظرم وقتی جدا بشین که از نظر عاطفی کاملا از طرف مقابل بریده باشین 

وگرنه مثل من خیلی اذیت میشید 🙃

آنان که فراموش کنند ، محکوم به تکرارند. :)

من همین الان تو مرز طلاقم نمیدونم ی فرصت دیگه بهش بدم یا نه 

البته دلم برای بچه توراهمم میسوزه نمیدونم چیکار کنم

میشه برای شفای پدرم و مادرم و سلامتیشون دعا کنین لطفا  برای سلامتی و خوش قدمی نی نی توراهیم هم دعا کنین برام دعا کنین زندگی خودم و خانوادم به آرامش برسه 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من همین الان تو مرز طلاقم نمیدونم ی فرصت دیگه بهش بدم یا نه  البته دلم برای بچه توراهمم میسوزه ...

چرا عزیزم

از سرزنش دوست تا مضحکه دشمن /تاوان تو را می‌دهم هر روز/ آرزوهام همیشه آرزو موندن

من همین الان تو مرز طلاقم نمیدونم ی فرصت دیگه بهش بدم یا نه  البته دلم برای بچه توراهمم میسوزه ...

علت طلاقتون چیه

🌸به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست / به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم🌸
من همین الان تو مرز طلاقم نمیدونم ی فرصت دیگه بهش بدم یا نه  البته دلم برای بچه توراهمم میسوزه ...

عزیزم اگه جای امیدهست بهش فرصت بده بابچه خیلی اذیت میشی

گل اگرخارنداشت🥀🥀دل اگر بی غم بود💔اگرازبهرکبوترقفسی تنگ نبود 🕊️زندگی، عشق، اسارت، قهرواشتی🎈♥️ همه بی معنا بود.....  

چ شوهری،خوشبحالت ک طلاق گرفتی 

خوشبحالت ک بچه نداشتی 

اگ بچه نداشتم ب امام زمان قسم 2 سال پیش طلاق میگرفتم میرف

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
من همین الان تو مرز طلاقم نمیدونم ی فرصت دیگه بهش بدم یا نه  البته دلم برای بچه توراهمم میسوزه ...

اگه میشه فرصت بده

آنان که فراموش کنند ، محکوم به تکرارند. :)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792