از اتفاق های ترسناکی ک براتون افتاده تعریف کنید🤯🫣

دبیرستان

واقعا دارک بود

ولی تو یه دختر قوی هستییی🔥 

دیر گفتی اومدیم😹

خونم دوبلکسه طبقه پایین بودم برقو خاموش کردم درمونم قفل کردم بعدش رفتم بالا اونجارومرتب کردم نگام افتاد به طبقه پایین که برق روشنه پرم ریخت 

اونموقع شوهرم خواب بود که بگم شوهرم بوده 

من نمیترسم هیچوق هیییچ وق😂 

مامانم رف ی شهر دیگ ک عابجیم ب دنیا بیاد دو روز خونه نبود من تو خونه تنها بودم انابل دیدم😂  بابام نبود داداشم نبود هیچکس نبود 

فرار کردی؟

رفتم برای چکاپ دکتر سنو عکس نوشت حالا گفتن مشکوکی و باید بری نمونه برداری 🤕😰😭 باور کنید هیچ طوریم نبود فقط چکاپ دوره ای بود 

چند روزه حالم بده شرم داره می ترکه که گفتن نباید مسکن مصرف کنی 

دیگه از این وحشتناک تر 

محتاج دعا تون هستم 😭

وای نیاین خوب نیس استرس و ترس و هیجان واسه شما مامان گلی😍♥

ببین وجود داره من دیدم الکی چرت نگو وجود نداره چون تو ندیدی حتی تو قرآنم اومده فقط اونا تو بوعد دیگه زندگی میکنن دوست ندارن بعضی هاشون ما اونارو ببینیم من دیدمش فرار کرد اون از من ترسید فکر نمی کرد ببینمش

ایشالا چیزی نیست♥️

نگران نباش خوب میشی عزیزم برو چن تا دکتر دیگه

من ساعت ۴ صبح اینا بود اومدم قرص بخورم اولو در اوردم از دستم افتاد 

گشتم پیداش نکردم

دومی و در اوردم دیدم اب پر نکردم گذاشتم تو جاش برم اب بیارم

اومدم هر چی گشتم نبود😑

اومدم سومی و بخورم قال قضیه و بکنم دیدم تموم شده قرص😂😐

رفتم جعبه دیگشو بردارم دیدم اعع نیست

صبحش 

پرسیدم از مامانم گفت مگه دو تا نخریده بودیم؟ گفتم چرا ولی نیست

گفت حتما یکی خریده بودیم دیگ😐ولی هرچی فک میکنم میبینم دوتا خریده بودیم

چند ماه پیش این اتفاق افتاد

اولین اخرین اتفاق عجیب زندگیم😂

من خودم هزاااران بار دیدمش 

چند وقت پیش نصف شب بلند شدم نماز شب بخونم چشمامو بستم داشتم ذکر میگفتم بعد نماز احساس کردم یکی دم گوشم همون ذکر و تکرار کرد ترسیدم یکم چشمامو باز کردم گفتم توهمه دوباره چشمامو بستم ذکر و گفتم یه دفعه دم گوشم یکی گفت الله اکبر نگم براتون چه تکونی خوردم نگاه کردم دیدم گوشیم داره اذان میگه 😵‍💫

دارم مث آدم باهات صحبت میکنم این چ لحن صحبت کردنه؟

از انسان می ترسن؟