سلام من متاهلم ولی وقتی مجرد بودم ایشون عشق اولم بودن وقرارازدواج گذاشته بودیم ولی بعدا فهمیدم سرم شیره میماله واهلش نیس خلاصه کات کردیم حالامن۸ساله متاهلم شوهرمم دوست دارم ودوستم داره امروز داشتم ازبوتیک لباس پیش خونمون برمیگشتم منوخواهرشوهرم کلاس ششم باهم بودیم سرخیابون دیدمش مردم وزنده شدم سوارماشین بود بعدهی اسممو صدا میزد وقیح بعدمیترسیدم خواهرشوهرم بفهمه تند تند راه میرفتم که برسم خونه بعدهی دنبالم میومد تا رسیدم خونه ولم نکردو هی اسممو صدامیکرد میگم نکنه برام مشکلی درست کنه که ادرسم هم یادگرفت یعنی الان ازمغزم نمیادبیرون خیلی میترسم بیشترچون اسمم رومیدونه😢😢😥