2777
2789

سلام دوستان لطفا تجربه ها وراهکارهاتو برام بگین

دخترم ۱۵ماهشه میخوام شیرشو قطع کنم چون بیش اندازه وابسته هست واین باعث شده اصلا لب به غذا نمیزنه وشبم اصلا نمیخوابه هر۱۰دقیقه سینه میخواد😭

تا میام یه چیزی بدم بخوره پناه میاره به سینه

کلی راهکار رفتم فایده نداره  دکترمبردم کلی مشکلی نداره همه دکترا فقط میگن وابستگی شدید به سینه

الان  راهکار بدین چطوری ازشیر بگیرمش خیلی سخته خیلی چون بیش زاندازه وابسته هست 

آسیب روحی هم نبینه

یهو قطع نکن.

روزی یک بار بده.

از عطاری ی چیزی هست به اسم تلخک فکر کنم.

من ی بار زدم نخورد.خیلی تلخ بود.

من تقریبا یهو قطع کردم یادم میاد دلم میسوزه براش.

ی شب دیگه خیلی گریه کرد پاشدم شیر دادم.


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای عین منی که.بچه منم ۱۵ماهشه به شدت وابسته به سینه.گاهی روانی میشم تا صب .دیگه نایی برام نمونده. غذا هم درست نمیخوره .تا سه ماه پیش روزی چند سی سی شیرخشک می‌خورد اونم ترک کرد لب نمیزنه.منم میخام از شیر بگیرمش باباش نمیزاره

من بردم دخترمو حرم سوره یاسین خوندم بعدم اومدم خونه شیر خواست سر سینمو زردچوبه زدم گفتم اه اه شده چن ...

سرسینه مداد مشکی آرایشی زدم😬 اولش گریه کرد بعد پاکش کرد دوباره خورد هرچی گفتم اوف شده 

خیلی سخته

پسر خودمم همین بود دقیقا ۲۰ ماهگی از شیر گرفتنش

در واقع بازیش بود شیر خوردن 

آرامش میگرفت

چون من شیرم کم شده بود

سیرش نمیکرد

ولی پسرم فقط با سینه میخوابید

وقتی از شیر گرفتمش خیلی گریه میکرد

نمیتونست خودش بخوابه

تا ۳ صبح بیدار بود بعد میخوابید

کم‌کم از شیر بگیرش

روزها رو کمتر کن

شب ها رو فعلا بهش بده

چون سن دخترتون کمه

طی دو ماه قطع کن شیر دادن رو


من روزهای سختی رو گذروندم تا پای مرگ رفتم و برگشتم،هنوزم روزهای سختم تموم نشدن،برام دعا کنید،سلامتی میتونه معجزه زندگیم باشه

پسر من وحشتناک بود.شب سینه از دهنش درمیومد گریه میکرد.روز از بس بهم میچسبید عرق سوز میشد دور گردنم.ی روز دلو زدم دریا رژ زدم رو سینه .دیگه نیومد دورش.ی شب فقط سخت بود.نترس خدابزرگه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  18 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش