ببین دوست عزیز.
منم یه بحرانی مث شما پشت سر گذاشتم.
یه آدم معمولی ام. نماز میخونم، و... در عین حال لاک هم میزنم و رنگ شاد و....
در کل کاری ب اینا ندارم، اعتقادات هرکسی ب خودش مربوطه.
ولی جدیدا تو تحقیقات روانشناسی ثابت شده که سلامت انسان علاوه بر بعد جسمانی، روانی و اجتماعی، به بعد معنویت هم احتیاج داره.
این بعد معنویت از نظر هرکسی میتونه متفاوت باشه. یکی مسلمونه یکی مسیحی یکی بودایی.
و منم آخر شبا با خدا درددل میکردم، دوستش داشتم و دارم. ولی یمدت، چون مشکلات زندگیم زیاد شد باهاش لج کردم و دیگه آخر شبا اصلا نه ذکر میگفتم نه دعایی میکردم میگفتم بیفایدس. نماز هم از رو ظاهر میخوندم و دیگه هیچی.
طوری که شاید باورت نشه چون معنویت خودمو گم کرده بودم، روز ب روز افسرده تر میشدم.
منی ک محرم و نامحرم خیلی برام مهم بود، با دونفر دوست شدم (ولی شکر خدا نذاشتم آسیب ها جدی شه)
بعد کم کم ب خودم اومدم، دیدم اینطوری بیفایدس فقط دارم لج میکنم با خودم.
و دقت ک کردم دیدم خدا بازم هوامو داره. خدا خودش دستمو گرفت و از منجلاب نجاتم داد.
فقط کافیه باهاش رفیق باشی تنها کسیه که تک تک حرفاتو میشنوه.
انقد باهاش صمیمی باش اخرشب تو دلت باهاش حرف بزن و ازش معذرت بخواه♥️
من از وقتی ک دوباره کل توکل و امیدمو معطوف کردم ب سمت خدا، بخدا حال روحیم خیییلی بهتره، امید ب زندگیم کمی بهترشده.
خدا تنها کسیه که آغوشش همیشه ب روت بازه.
اگرم اینجا سختی میکشیم، کافیه دقت کنی منشا تمام این بدبختی هامون ما خوده آدم ها هستیم نه خدا.