2777
2789
عنوان

همسرم بلاکم کرد

524 بازدید | 26 پست

من خیلی وقته با همسرم مشکل دارم....ولی جرات جدا شدن نداشتم...از نظر عاطفی تازه تونستم کنار بیام و برم دنبال مشاوره قبل به اقدام برای طلاق.......خواستم به همسرم یه فرصت دوباره بدم.‌ده روزی بود که پیشم بود...بازم دیدم بیشتر تحمله تا عشق....قبلا خیلی دوسش داشتم..شبها نکاش میکردم..‌باید دستش تو دستم میبود...

ولی ترکیب بی پولی و بی خانوادگی و افسردگی وپر توقعی و بیکاری شد.....یواش یواش سرد شدم....امشب الکی پیامکی دعوامون شد....گفت تمومه دیگه....بلاکم کرد....گفت برو دنبال کارای طلاقت

حالم خوب نیست....میدونم باهاش زتدکی شادی تداشتم و نخواهم داشت...از طرفی جدایی رو هم تحمل ندارم...تو برزخ موندم...کلی درد و مرض گرفتم...ولی الان از تپش قلب و ناراحتی حالم بده

بخدا راحت میشی منم مدتهای زیادی مثل شما مراعات کردم و هی فرصت دهدم تهش چی شد جداشدم اما نه دیگه اعصاب داشتم نه حوصله برای ازدواج بعدی،تا دیر نشده کار درست رو انجام بده به جای اینکه اون پیگیر باشه تو پیگیری

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ب نظرم چون خیانتی در کار نبوده.میشه برگشت.شاید قبل طلاق باید بری پیش روانشناس تا افسردگی رو خوب کنی

خودش خودشو افسرده نمیددنه...بهونه میاره.....تو ۱۰ سال ازدواج هنوز مسافرت نرفتیم...مسافرت بماند یه سیزده به در نیومده

لعنت به این بی پولیه . خدا باعث و بانیشو هزاران بار لعنت کنه . اگه پول بود این همه زندگیا به طلاق ختم نمیشد.اگه پول بود میرفت بهترین روان شناس افسردگیش خوب میشد.

من با استعداد بودم، یعنی هستم ؛بعضی وقت ها به دست هایم نگاه میکنمو فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشومیا یک چیز دیگر، ولی دست هایم چه کار کرده اند؟یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند،سیفون کشیده اند، دست هایم را حرام کرده ام، همینطور ذهنم را ...!

خودتو کنترل کن ھر حرفی ونزن بھش مشاورہ بریدو مشکلہ بیکاریش مقصر خودشہ؟

هییییچ آقایی توی تاپیک های من شرکت نکنه، نظر هم نده،در خواست دوستی هم نده ،بدونید از آقایون نینیسایتی حالم بهم میخوره🤮
بخدا راحت میشی منم مدتهای زیادی مثل شما مراعات کردم و هی فرصت دهدم تهش چی شد جداشدم اما نه دیگه اعصا ...

پیگیر نیستم....من از طلاق و خانوادم میترسم.....میدونم اونا دیوونم میکنن.....یعنی حاضرم خودکشی کنم ولی اونا رو نبینم دیگه

اونو ول کن خودت برو

من دو ساله رفتم.....مشاور بهم گفت فرصت بده...فلان کن....ولی وقتی میبینی تو تلاش میکنی اون تو حال خودشه....اصلا قدم بر نمیداره بدتر میشه.....باید قبول کنه که شاد نیست....تنبل شده.....قبول نداره

لعنت به این بی پولیه . خدا باعث و بانیشو هزاران بار لعنت کنه . اگه پول بود این همه زندگیا به طلاق خت ...

پولم باشه نمیره....برنانه ریزی نداره‌...یهو میبینی کرایه خوته و پول دکتر و قبضا رسیده....این حتی بهشون فکر نکرده.‌..باز به صاحب خونه زنگ میزنه که وقت بده....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز