من به گفته اطرافیانم نوشته هام قشنگن
هرشب شب بخیرای قشنگ، یاداوری کردن اینکه چقدر دوسش دارم
چقدر همیشه کنارش بودم اما اون فقط به فکر رل قبلیش بود و منو ندید
ندید که حاضرم جونمم بدم اما غم نشینه تو دلش
میدونم که دوسم داره، اما بهم برخورد
بهم برخورد گفت من هیچوقت هیچ پناهی نداشتم جز خدا
بهم برخورد گفت همه ترکم کردن، توهم یه جاهایی ولم کردی
درصورتی که من فقط اونقدر حالم بد بود خواستم چندروز فاصله بگیرم ازش
بنظرتون باهاش چجوری رفتار کنم؟ آدم خوبیه اما واقعا من که از تموم احساسم براش گذاشتم قلبم شکست وقتی ندید چقدر دوسش دارم و با بی زبونی گفت مثل بقیه ای
چندروز جواب تماساشو ندم آروم تر بشم؟