2777
2789

به حدی دلم گرفته ک نمیتونم توصیف کنم جوری ک اشتهار ندارم غذا بخورم دو لقمه بیشتر نخوردم از صبح فقط جفت بخاری دراز کشیدم

هوووم

دلم مسافرت میخاد

شازده کوچولو به حرفش ادامه داد : « شماها خیلی زیبایید اما تو خالی هستید برای شما نمی شود مرد البته مطمئناً گل من هم از نگاه یک رهگذر عادی ،شبیه شماست؛ اما برای من او خیلی مهمتر از همه ی شماست،به خاطر اینکه او تنها گلی است که به او آب داده ام،تنها گلی که او را در زیر حباب شیشه ای قرار داده ام ،تنها گلی که برایش حفاظی درست کرده ام،تنها گلی که کرمهای روی آن را کشته ام البته به جز دو یا سه کرمی که برایش تبدیل به پروانه شوند او تنها گلی است که به غرولندها یا خودستاییها،یا گهگاه سکوت او گوش داده ام. به خاطر اینکه او گل سرخ من است.🧸🫀

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم دلم مسافرت میخاد با اجیام فقط ما سه تا باشیم ن کسی بهمون گیر بده تا میتونیم خوش بگذرونیم

آخ گفتی

شازده کوچولو به حرفش ادامه داد : « شماها خیلی زیبایید اما تو خالی هستید برای شما نمی شود مرد البته مطمئناً گل من هم از نگاه یک رهگذر عادی ،شبیه شماست؛ اما برای من او خیلی مهمتر از همه ی شماست،به خاطر اینکه او تنها گلی است که به او آب داده ام،تنها گلی که او را در زیر حباب شیشه ای قرار داده ام ،تنها گلی که برایش حفاظی درست کرده ام،تنها گلی که کرمهای روی آن را کشته ام البته به جز دو یا سه کرمی که برایش تبدیل به پروانه شوند او تنها گلی است که به غرولندها یا خودستاییها،یا گهگاه سکوت او گوش داده ام. به خاطر اینکه او گل سرخ من است.🧸🫀
خب بگو

😔مادرم بچه دار نمی شده، بعد از 14سال خواهر بزرگم دنیا میاد، می گفتن شب و روز گریه می کرده هر چی دکتر بردن متوجه مشکلش نشدن، وقتی راه افتاد متوجه شدن که لنگ میزنه، گویا موقع تولد لنگنش در رفته و همون طور جوش خورده😔 چون ریسک عمل بالا بوده جراحی نکردن تا بزرگتر بشه اما نشد گفتن امکان قطع عصب وفلج شدن هست😔با لگن کج و پای کوتاه وبلند بزرگ شد، الان 40سالش هست. 

بعداز چهار سال من دنیا اومدم و بعد از یک سال خواهر کوچیکترم، من 37و خواهرم 36سال اس خواهر کوچیکم هم شیر مادر وشیر خشک بهش نمی ساخته ومدام گریه می کرده، همیشه لاغر وکم خوراک بود، چند بار بخاطررمعده درد شدید بستری شد، دوسال پیش یهو زرد شد وحالش بد شد، دکتر گفت کلانژیت صفراوی داره، یه بیماری خودایمنی داره که مجرای صفراوی کبد رو از بین برده و کبد سیروزی شده، الان تو نوبت پیوند کبده😔

من بعد از یازده سال خدا بهم یه دختر داد،نارس با وزن 1900.گفتم میاد میشه مرهم دله همه امون فهمیدیم بابام سرطان خون داره و زیاد وقتی نداره ناراحت بودم گفتم راه رفتن تنها نوه اش رو نمی بینه 

دخترم 14روزگی فتق داشت وجراحی کرد، از یک ماهگی شیر نمی خورد چهار ماهه شب و روز گریه می کنه، هر دکتری فکر کنی رفتیم، دیروز فهمیدیم، تخمدان نداره و به جاش بیضه داره، هر روزم بزرگتر میشه رشد رحم رو متوقف کرده ومجرای ادرار و واژن رو بسته، الان نمی دونم دختر دارم یا پسر😭😭😭 نمی دونم برای کدوم دردم به خدا گلایه کنم😭😭، یه روز خوش و راحت نداشتیم😔😔

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

داغ ترین های تاپیک های امروز