واقعا یه ایده از طرف شما میتونه زندگیمو نجات بده چون انگار مغز خودم قفل شده.
ما تو یه خونه ویلایی زندگی میکنیم که طبقه بالا ما هستیم و طبقه پایین مادر بزرگ و عمه هام.
همشون افسردهان
یه صدای بلند یا اهنگ نباید پخش شه
تا یه مهمون میاد فورا میرن پشت پنحره وایمیستن ببینن کیه😐 خب زشته جلوی طرف..
جواب سلام درست نمیدن به هیشکی حتی توی محل کارشون.
همیشه صدای دعواهاشون ساختمونو برمبداره.
چون با هیچکسم رفت و آمد نمیکنن خونه رو کردن مثل خرابه..
یه باغچه خالی و خراب وسط حیاط درست کردن و لباساشونو مثل صد سال پیش پهن میکنن وسط حیاط رو بند😑 مارو هم دارن مثل خودشون منزوی میکنن انقدر هیچکسو نمیتونیم دعوت کنیم..
بابام کاری نداره چون صبح تا شب نیست. خونه رو هم جابجا نمیکنه جای دیگه بشینیم که اینا تنها نباشن..
مامانمم خستست ولی فقط میگه چیکار کنم؟ و بیخیال میگذره.
صد بار با همشون صحبت کردم حداقل خونه رو بدیم بسازن نو شه ولی یجوری افسرده و از زندگی سیرن که هیچ کاری نمیکنن