دختر خالم منو دعوت کرده بود خونشون
منم اون زمان عادت کرده بودم به همه میگفتم جااانم
یه هو شوهرش کارم داشت گفت فاطمه خانوم
منم گفتم جاااانم
بعد هر چهارتامون یه لحظه رفتیم تو افق
😂😂😂😂
تا عصر هر چی بچش صدام میزد هی میگفتم جااانم که طبیعی جلوه کنه دختر خالم بفهمه از قصد نبوده
خیر سرم چادریم و خیلی هم از شوهرش خجالت میکشم 😐😂😉