یه مادربزرگ فلج که همه جوره کاراشو انجام میدم
از دکتر رفتن و تفریح و غذا درست کردن و خرید و ...
بقیه نوه هاش ماه به ماه بهش سر نمیزنن
همه این کارا رو میکنم که خدا برام جبران کنه
اخرشم تو کارم گره افتاده
مشتری ندارم ، مدرک دانشگامم که بدرد نمیخوره همه استخدامی ها شده با پارتی
بعد همون کسایی که ماه ب ماه ب مامان بزرگم سر نمیزنن درامد های انچنانی دارن
من باید با حسرت به بقیه نگاه کنم فقط