سلام …خیلی وقت ها این جا صحبت کردم
نظر دادید ،همراهی کردید و من اروم شدم
اما بدون این که سرزنشم کنید بگید این دفعه چه کنم !!!
من تو تاپیک های قبل هم توضیح دادم راجب رابطه ای که با یه اقا داشتم …
همیشه هم گفتم اون اقا واقعا مرد خوب و موجهی هست و تقزیبا از همه لحاظ درسطح خوب و قابل قبول
منم نه این که بد باشم اما شاید کمی حساس و بلاتکلیف
بعد آشنایی چند بار بهش گفتم برو به بهانه های مختلف(دلیلش حس بلاتکلیفی )بود که البته خودم ندامتکار بودم اما اون واقعا دنبال ادامه رابطه بود و بعد خودش (بعد دو روز یا زود تر )میومد و دوباره به بهانه هایی صحبت میکردیم(چون واقعا دنبال رابطه واقعی و جدی بود البته منم فقط به ازدواج فکر میکردم مثل ایشون)
دفعه آخر سر یه مسئله بحث کردیم که میدونم قصور تا حد زیادی از من بود …(حتی چند بار عذر خواهی کرد اون ازم)
ولی من مرغم یه پا داشت بهش گفتم نیا دیگه اصول تو با اصول من فرق میکنه
و بار ها بهش تاکید کردم که اگه برگردی یعنی میخوای بهن صدمه بزنی
بهش گفتم بودنت بیشتر از نبودنت اذیتم میکنه
اونم برای اولین بار گفت اره ما دو دنیای متفاوت هستیم و نمیشه کنار هم قرار بگیریم
و محترمانه و با آرزوی خوشبختی خداحافظی کردیم
الان دیگه چند هفته شده ….
حالا قدرش رو میدونم بخدا ازش تعریف نمیکنم
اما ای کاش یه بار باهام بد حرف میزد
ای کاش یه بار از چهار چوب اخلاقیات فرا تر میرفت
ای کاش یه بار ازش کار غیر اخلاقی میدیدم
ای کاش
ای کاش
چون اون موقع انقدر از خودم نمیسوختم …..