بچه ها
من همسرم آدم خوبیه
مهربون
دست و دلباز
خانواده دوست و هزار تا حسن دیگه
3 تا دوست صمیمی داره که من تا الان فکر میکردم آدمای موجهی هستن و اصلا اهل. کارایی که جوونای الان انجام میدن نیستن و ما با اون سه تا رفت و آمد داشتیم
همسرم هم هر چند ماهی یه بار باهاشون میرفت خونه باغ پدرش
من اصلا دوست نداشتم بره.. ولی از اونجایی که به همسرم مطمئن بودم و دوستاش رضایت میدادم. و فکر میکردم میرن به کبابی درست میکنن و برمیگردن
البته شایدم همینطور بوده و من هنوز نفهمیدم همسرم دقیقا چیکار میکرده اونجا و با کارای اونا شریک بوده یا نه...
چند وقت پیش تو گوشیش برنامه ریختم شب همون روز
وقتی رفتم سراغ مکالمه های ظبط شده
یه مکالمه با دوست صمیمیش داشت
طبق این مضمون....
( سلام اکبر آقا چطوری رفیق... خوبی خوشی
کجایی برادر
اکبر آقا:در مغازه ام میخوایم بریم بیرون با خانمم تو چیکار میکنی؟
همسرم:من همین الان دود اول رو گرفتم.... 😢
از دیروز تا الان پریود بودم گفتم الان تلافی کنم.
و ادامه که چیز مهمی نبود و از دوستش خواست که بیاد در مغازه اش ولی دوستش گفت امشب دیر میشه. یه شب دیگه میاد.)