خانومایی که اوایل ازدواج خونه پدرشوهر بودین سختتون نبود😪

تو یه ساختمون هستین یا یه خونه؟

تو یه ساختمون با خانواده شوهر هستیم ولی زندگی مستقل دارم خداروشکر رابطم باهاشون خوبه

من بعد عروسی یکسال مستاجر بودم بعد ۱ سال ا منم خونه مادر شوهرم ک خونا خریدم 

سعی کن زیاد حساس نباشی 

با نادر شوهرت تقسیم کار کنید اونا رو ب چشم پدر و مادرت ببین کمتر اذیت میشی الهی خونه دار بشی

مجبوری که اونا رو مثل پدر مادر خودت بدونی ان شاء الله که از قبل شناختی داشته باشی ازشون 

عزیزم سعی کن سازگار ی داشته باشی با این شرایط همه چیز به خودت بستگی داره اوجا بمونید تا چند وقت چون العان مستاحری هم خیلی سخته میتونید پس انداز کنید واسه خریدن یه خونه نقلی بعد انشااله کم کم بزرگش میکنید

من پنج ماه اول زندگی مشترکم رو با مادرشوهرم زندگی کردم با اینکه رفتارشون با من خوب بود ولی اون پنج ماه تاثیر خیلی بدی رو زندگی من گذاشت چون من و همسرم رومون نمیشد به هم ابراز محبت کنیم یا نمی تونستم لباس‌های خاصی رو بپوشم یا روم نمیشد آرایش کنم همه‌ی این اخلاقا باهامون موند بعدش که مستقل شدیم و کلا ازون استان رفتیم بازم تو خلوت خودمون همون مدلی بودیم یعنی دیگه سبک زندگیم اینجور شد که لباس باز نمی پوشم آرایش نمیکنم و از کلمات محبت آمیز استفاده نمیکنم همیشه انگار کسی پیشمونه شاید الان بگین خوب کاری نداره خودتو عوض کن اما ازدواج اینجوره که از اول هر جور رفتار کردی بعدش دیگه به سختی میشه تغییرش داد چند هفته‌ی اول خیلی مهمه حتی توقعات همسرت بعدها بر مبنای همون چند هفته شکل میگیره خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج.

چرا روت نمیشه به شوهرت بگی؟حتما که نباید خونه بسازه یا بخره.همین که رهن یا اجاره هم کنه خوبه.اگه شرایطشو داری توام برو سرکار تا زودتر مستقل شین.به شوهرتم بگو خونه جدا میخوای و راحت نیستی.الان کمتر کسی این وضعیت و قبول میکنه

در مورد غذا من برعکس شما نزدیک ده کیلو اضافه کردم چون یک سره اصرار میکردن بخور بخور  تو رو خدا بخور جان فلانی بخور پدرم درومد از بس به زور غذا به خوردم دادن😅🤢

منم فعلا شرايط شما رو دارم 

تو دو واحد جداگانه هستيم ولى خونه ما گاز نداره بايد با اونا غذا بخوريم 

خيلى هم خوب هستن ولى يك روز در ميون سر ى چى گريه ميكنم سنم هم كم نيست ولى سخته خيلى سخته

به نظر من به شوهرت ريز ريز بگو 

شغلش چيه ؟