دوست صمیمی م چه بلایی سرم اورد

تا اینکه شب قبل از سفرمون گفت خاله من دیگه فعلا کارخونه نمیرم و چون دوستم دنبال خونه هم می گشت گفتم مشکلی نیست ماشین دست تون باشه مامانت دنبال خونه بگرده این گذشت و ما رفتیم قرار هم بود ماشین ما رو ببره صافکاری خط و خش ها رو رفاقتی رایگان درست کنه

ما رو برد گذاشت وبرگشت شهرمون بعد سه چهار روز زنگ زد گفت دو تومن خرج صافکاری میشه به همسرم اطلاع دادم گفت بهش بگو نمی خواد کاری کنه ولش کن دوباره سه روز بعد پیام داد اگزوز ماشین خراب بوده هشتصد بزن حسابم اوردم درست کنم اینم بگم که ماشین رو همسرم دو هفته قبل مسافرت ده تومن خرجش کرده بود وهیچ مشکلی نداشت و کاملا سالم و اوکی بود تا روزی که اومد دنبال من تهران وقتی رفتم سوار ماشین بشم دیدم موتور مثل تراکتور صدا میده گفتم ماشین چرا اینجوری شده گفت چیزی نیست الان موتور سرده خلاصه ما رسیدیم شهرمون وفهمیدیم که کلا ماشین موتورش ترکیده همسرم خیلی ناراحت شد 

و من هم باهاش بحثم شد وگفتم خودت ماشین دادی اشتباه کردی رفاقت ده ساله منو به خاطر ضرر مالی خراب نکن این گذشت دوستم دوازده روز به من نه زنگ زد نه پیام داد اخرش خودم پیام دادم که ازت ناراحتم چرا سراغی از من نگرفتی وبراش توضیح دادم که مشکلی که بین همسر من وپسر شما پیش اومده ربطی به دوستی ما نداره واونم تایید کرد وقرار شد بیاد دیدنم که هر بار یا مهمون داشت ویا حالش خوب نبود ولی در تماس بودیم تا اینکه هفته پیش زنگ زد گفت جک واچار چرخ پسرم تو ماشین شما جا مونده بدین همسر منم چون از پسرش کینه به دل گرفته بود بخاطر اینکه وقتی دیده بود ماشین خرابه همچنان باهاش کار کرده بودن کلا خانوادگی در عرض دو هفته سه هزار کیلو متر با ماشین خراب راه رفته بودن واسباب کشی کرده بودن خلاصه همسرم گفت جکی تو ماشین من نبوده

بعد اون دیگه دوستم نه زنگ زد نه پیامی داد باهاش خیلی صمیمی بودم یه جورایی حس ارامش بهم دست میداد دوست دیگه ای هم ندارم و تنهام البته کلی هم بهم بدهی داره حالا میگید چکار کنم من تو رو همسرم ایستادم واز رفاقت مون دفاع کردم ولی اون به خاطر پسرش دور منو خط کشید با اینکه میدونست خودشون مقصرن

نه گلم منم پسر بزرگ دارم اصلا در اصل این با پسر من دوست بود بعد ما مادرها باهم دوست شدیم اون یه دختر هم داره که ازدواج کرده

چهل وهشت

النگو رو دخترش برد فروخت دندوناش رو کامپوزیت کرد از دست خودم خیلی ناراحتم حس میکنم برای رفاقت خیلی هزینه کردم چه مالی چه احسایی