دیروز قهر کردم با خودم با خدا با اماما
چند روز واسه ی مسئله تو زندگیم دعا کذدم نذر حضرت زهرا کردم ذکر گفتم ...اون مسئله حل نشد ک هیچ بدترم شد
دیگه گفتم دعا نمیخونم
دیگه ازشون چیزی نمیخوام
نه از خدا نه از اماما
شاید بچه گونه بنظر برسه ولی واقعا دلم گرفت از همه
ولی نمیدونم چرا ی حسی همش منو میکشه سمت ادامه دادن ذکری ک میگفتم
ی حسی ته دلمه انگار میگه نا امید نباش و دعا کن
شاید باور نکنید ولی تو ناخوداگاهم انگار یکی سوقم میده ب برگشتن ب نا امید نبودن الان صلوات شمار دستمه میخوام هی نگم بیخیال شم ولی نمیتونم دلم نمیاد 
برای شما پیش اومده؟
اگ اومده تهش حاجت گرفتید یا نه؟