دوسال باهاش دوست بودم ۷ ماهم هست که عقدیم اون بهم گفته دیگه دوست ندارم میگه باتونمیتونم زندگی کنم میگه رفتارایه تورومخمه همش ازم عیب وایراد میگیره ومیگفت من برم کارکنم برایه کی برازنی که دوستش ندارم کارکنم خیلی دلم شکسته ازرفتاراش توچشمام نگاه میکردومیگفت من دوست ندارم بفهم خیلی هم دهن بینه هرچی میشه به مادرش میگه وخیلی به حرف مادرشه بنظرشما برمیگرده به من یا الان عصبانیه گفته طلاق نظرش عوض میشه بعدا بنظرشما من خیلی دوستش دارم😔😔 یادمه روزاخرگفت که دیگه میرم پشت سرم هم نگاه نمیکنم اخه مال یه شهردیگست بعدم گفت سیمکارتامومیشکنم شمارموعوض میکنم پس چرا هنوزشمارشو عوض نکرده؟ یعنی تصمیمش جدی نیست برا طلاق اخه به من گفت که اگه نیای توافقی جداشیم من میرم خودموگم وگورمیکنم توهم باید دوسال توراه دادگاه بدویی اخرم غیابی طلاق بگیری پس اگه اینطوره میخواست خودشو گم وگورکنه چراشمارشوعوض نکرده؟
نظرم جدا شو خودتو کوچیک نکن منم همین تصمیمو دارم
چه رفتارهایی مثلا رو مخه؟
مهریه چقدره؟
باکره هستی یا نه؟
تنهایی درد جداییو بکشن بمیر از گریه و زاری ولی باهاش نباش از حالا منت کار کردنشو برات میزاره
شما اول برو مهریه ات بزار اجرا. پیداش میشه خود ب خود
دلش نمیخواد سیم کارتشو عوض کنه حالل اون یه حرفی زده شاید منتظر تو زنگ بزنی بهش التماس کنی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
