بچه ها یادمه مجرد بودم..دوست داتم یکی حداقل بهم کادو ولنتاین بخره🥴🥴بعددد من با یه نفر دوست شدم...
ولنتاین قرار گزاشتم رفتم دیدمش..بهش گفت بودم خرس دوسدارم..رفتیم باهم یه خرس بزرررگ پشمالووو قده خودم برام خرید...منم خر کیف شده بودم...اونو گرفتیم رفتیم باهم پیتزا خوردیم بعدش...همه زنا و دخترا با حسرت بهم نگاه میکرذم البته حسم اینو میگف شایدم متوهم بودم...بعدش منم کلاس میزاشم..باخرررس ک بزور برداشته بودیمش از پیتزا دراومدیم انگار واجب بود😑😑😑
بعد مامانم زنگ زد کجای پس دیروقته ...منم زود تاکسی دربستی برام گرفتیم رفتیم سمت خونمون...یه کوچه اونورتر رفتیم من با ناز و کلاس پیاده شدم...رفیقمم با تاکسی برکشت بامنم بای بای کرد🤭🤭..
همونک تاکسی رفت خرس ب بغلم چه بدو بدو دوییدم سمت خونه.تا قبل اینک داداشم بیاد برسم خونه...رفتم آروووم بعد خرس گنده پشمالومو گزاشتم انباری🥴🥴🥴
بعد شب ب رفیقم میگفتم خرسم بغلمه و فلان درحالیک تو انباری توسرما مونده بود...
خلاصه بعد یه ماه از انباری ی روز اوردمش بیرون و ب خونواده گفتم از حراجی ارزززون خریدم...اینجور کرذم تا آبها از اآسیاب بیفتن🥴🥴🥴
اکه درس هم انقد مغزمو بکارمینداختم الان نابغه بودم...
راسی اون یارو هم خرس میخرید بهم الان شوهرمه😂😂