یه دو سه روزی با همسرم و بچم رفتیم مسافرت و دیشب برگشتیم.همه وسیله های ماشینو اوردیم تو خونه و من و بچم میخاسیم بریم حمام که دیدم شامپو بچم نیست. به شوهرم گفتم شامپو را از تو ماشین اوردیش کجا گذاشتی!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خستم از جماعت زندهکش مردهپرست! اما برای رفتن بلیطی گران تر از ماندن نیاز است. گاهی آنان که می مانند،بلیط و پای رفتن نداشتند؛ وگرنه می رفتند.آقای قاضی ما یه بیماری مادر زادیه لاعلاج داریم : به هرکی می رسیم فکر می کنیم آدمه :) ما بد نبودیم ، بلد بودیم دنیا مارو نمیخورد! ما تُنگ بودیم ، اگه دریا بودیم که ماهیمون نمی مُرد!نزا توی دلت سَردی بشینه ،گُل من | نزا اَشکاتو هر کی ببینه ،گُل من | نزا اینا واست نقش بازی کنن ،گُل من | نزا دنیاتو نقاشی کنن ،کُل شهر میگن قلب استخون ندارع، پَ اینا چیه توش میشکنه?? واقعیت این نیس که تو داستان میگن/ واقعیت تو ایران و کوچست واقعیت این نیس که واست از هوای بهشت میگن/ واقعیت همین زندگی پوچست